كسائي از پیشوایان دانش نحو و دانش قرائت قرآن در كوفه و یكي از قراء سبعهاست . وي زبان عربي و گویشهاي آن را از اعراب و دانش نحو را از استاداني مانند خلیل بن احمد و عیسي بن عمر و دانش قرائت قرآن را از حمزةبن حبیب زیات - از قراء سبعه - و ابن ابي لیلي فراگرفت . او ضمن این كه استوانه مكتب نحو كوفي به شمار آمده، از جمله متاخرین قراء سبعهاست كه اسلوب قرائتش بیشتر شبیه استادش حمزه است . بارزترین ویژگي كسائي اختیارات او در قرائت پارهاي از واژگان قرآنياست كه همین باعث تمایز او از سایر قاریان هفتگانهاست . كاوش پیرامون واژگان مورد اختلاف بین قراء سبعه و مقایسه آنها با یكدیگر در سراسر قرآن بازگوكننده 37 مورد قرائت ویژه از كسائياست . در این مقاله سعي گردیدهاست، برخي از این قرائتها ذكر و دلائل آنها بازگو شود .
كسائي، قرائت، آیه، قرآن، قاریان
با تاسیس مكتب نحوي بصره و به اوج رسیدن آن توسط خلیل بن احمد و شاگرد مبرز او سیبویه اصول و مباني آن به شهر كوفه منتقل گردید و پس از چندي مكتب نحوي كوفه به استقلال رسید . اگرچه بارزترین شاخصه مكتب نحوي بصره را روش قیاسگرایانه آن در تبیین قواعد زبان برشمردهاند . این در حالياست كه اصول حاكم بر مكتب نحوي كوفه بیشتر به سمت و سوي سماع و استشهاد به كلام الله و شعر و نثر جاهلي و اسلامي متمایلاست; ولي بدون شك اساس پیشرفت دانش نحو در كوفه وامدار مناقشات و مباحثات زبانشناسانه استادان نحوي بصرهاست . در همین زمینه مبرد به نقل از زبیدي آوردهاست:
ابو جعفر رؤاسي - یكي از برجستهترین استادان نحو كوفي - در بصره به این شهرت رسیدهاست . وي كه دانش نحو را از عیسي بن عمر ثقفي فراگرفتهاست، پس از آنكه در این زمینه به نبوغي شایان دستیافت، به كوفه عزیمت نمود و بستر این دانش را در آن دیار بگسترانید و شاگردان زیادي از محضرش بهرهمند گردیدند كه كسائي و فراء از آن گروهاند (سیوطي، بغیة الوعاة، ج1، ص163) .
از كسائي نقل گردیدهاست كه هنگام آشنایي با خلیل بن احمد و حضور در مجلس درس او شخصي اعرابي به او گفت: اسد و تمیم كوفه را رها كرده به بصره آمدهاي؟! در حالي كه فصاحت نزد ایشاناست و چون كسائي از خلیل بن احمد پرسید دانشت را از كجا آوردهاي و او پاسخ داد: از بیابانهاي حجاز و نجد تهامه . كسائي بيدرنگ به كوفه بازگشت و به جز آنچه در حافظه سپرده بود، پانزده دوات مركب در دانش نحو و اعراب مطلب نگاشت; سپس به بصره عزیمت كرد; ولي در این هنگام خلیل بن احمد وفات یافته و یونس نحوي جانشین او گردیده بود . پس از مباحثهاي كه بین ایشان رد و بدل شد، یونس به دانش و مكانت علمي كسائي اعتراف كرد و او را در صدر مجلس نزد خود نشاند (همان، ج1، ص33) .
كسائي در میان دانشمندان كوفي از جایگاه و منزلت علمي رفیعي برخورداراست . شافعي در باره او ميگوید: «هر كس خواستار ژرفاندیشي و تعمق در دانش نحواست، بينیاز از او نیست و پس از حمزه ریاست قراء و اقراء در كوفه با وي به پایان رسید» (ابي زرعه، حجة القراءات، ج2، ص111) .
ابن الاعرابي ميگوید: «كسائي از نظر قرائت و صداقت در زبان عربي دانشمندترین مردم به حساب ميآید» . ابوعبید نیز ميگوید: «كسائي از میان قرائات، قرائتحمزه و قرائت تدویر را انتخاب نمود كه از آثار پیشوایان گذشته خارج نبود» (ابن مجاهد، السبعة في القراءات، ص78) .
از كسائي بالغ بر 37 مورد قرائتخاص و منحصر به فرد نقل گردیدهاست كه عبارتاند از: بقره/11، 170، 207 و آل عمران/19، 171 و نساء/36، 142 و مائده/112 و انعام/136 و اعراف/282 و توبه/91 و یونس/61، 103 و هود/4 و ابراهیم/46 و اسراء/7 و كهف63 و مریم/72 و طه/81، 130 و نمل/17، 24، 52، 36 و عنكبوت/15 و دخان/49 و ذاریات/44 و رحمان/56 و تحریم/3 و ملك/11 و معارج/4 و نبا/35 و مطففین/26 و اعلي/3 و فجر/25 و قدر/50 (داني، التیسیر في القراءاتالسبع قسمت فرشالحروف) .
ما اینك ضمن اشاره به ده نمونه از این قرائتها دلایل زباني و توجیهات ادبي هركدام را بیان مينماییم .
1 . كسره همزه «ان»: كسائي بر خلاف قاریان دیگر واژه «ان» در آیه شریفه یستبشرون بنعمة من الله وفضل وان الله لا یضیع اجر المؤمنین (آل عمران/171) را با همزه مكسور «ان» خواندهاست; زیرا به اعتقاد او حرف واو قبل از آن، ابتدائیه و جمله پس از آن استینافیهاست . در این حالت چون واژه «ان» در ابتداء كلام واقع گردیده، باید با همزه مكسور خوانده شود . طبرسي نیز وجه كسره را بنابر استینافیه بودن «ان» دانستهاست (طبرسي، مجمع البیان، ج1، ص535) .
2 . فتح همزه «ان»: كسائي به تنهایي واژه «ان» را در آیه شریفه ذق انك انت العزیز الكریم (دخان/49) با همزه مفتوح «انك» خواندهاست . البته وي با در تقدیر گرفتن حرف جر «باء» یا «لام» بر سر آن به تقدیر «بانك» یا «لانك» به سبب نزول این آیه اشاره دارد . آوردهاند كه ابو جهل درباره خود ميگفت: «انا اعز اهل الوادي و امنعهم; یعني من بزرگوارترین و شریفترین انسان در صحرایم .» (مكي، الكشف عن وجوه القراءات السبع، ج2، ص265) ; بنا بر این جمله انك انت العزیز الكریم كنایه و تعریضي به این سخن ابو جهلاست كه بر اساس آن ابو جهل خود را بسیار گرامي ميپنداشتهاست . با تامل در قرائت ویژه كسائي آیه چنین ترجمه ميگردد: «از آنجا كه تو خوار و زبون هستي پس عذاب دوزخ را بچش .»
3 . «ان» مخفف از مثقل: كسائي در آیه شریفه وان كان مكرهم لتزول منه الجبال (ابراهیم، آیه 46)، واژه «لتزول» را برخلاف قاریان دیگر به فتح لام اول و ضم لام دوم «لتزول» خواندهاست . به اعتقاد كسائي واژه «ان» بر سر «كان» مخففه از مثقلهاست; بنا بر این جمله «لتزول» در موضع خبر آناست و فعل «تزول» فعل مضارع مرفوعياست كه براي تاكید بر سر آن لام مفتوح در آمدهاست . این قرائت مبتني بر بزرگشمردن مكر كافران از دیدگاه قرآن است كه در آیات دیگري نیز به آن اشاره شدهاست; مانند: ومكروا مكرا كبارا (نوح، آیه 22) . روایتي نیز از امام علي (ع) و ابن مسعود در باره قرائت این آیه مطابق با قرائت كسائي نقل گردیدهاست كه به قرینه فعل «تكاد» كه از افعال مقاربهاست، «ان» را مخفف از مثقله دانستهاند (مكي، پیشین، ج2، ص7) .
4 . اسناد فعل به فاعل معلوم: كسائي واژه «محصنات» را در همه قرآن و از آن جمله در آیه شریفه ومن لم یستطع منكم طولا ان ینكح المحصنات المؤمنات فمن ما ملكت ایمانكم من فتیاتكم المؤمنات والله اعلم بایمانكم بعضكم من بعض فانكحوهن باذن اهلهن وآتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مسافحات ولا متخذات اخدان فاذا احصن فان اتین بفاحشة فعلیهن نصف ما علي المحصنات من العذاب به كسر صاد خواندهاست . به اعتقاد كسائي خداوند اسناد پارسایي و عفت و احصان را به خود زنان نسبت داده و در این حالت عمل ایشان را این گونه توجیه كردهاست: «آنان را با عفاف یا با آزادي یا با به ازدواج درآوردن و یا با صلح از فحشا نگهداشتهاست» ; بنا بر این اسناد فعل باید به فاعل معلوم داده شود (ابيزرعه، پیشین، ص196) .
5 . اسناد فعل به متكلم جمع: كسائي برخلاف سایر قاریان در آیه شریفه فاذا جاء وعد الآخرة لیسوءوا وجوهكم ولیدخلوا المسجد كما دخلوه اول مرة (اسراء، آیه 7)، واژه «لیسوءوا» را با نون و فتح همزه «لنسوء» خواندهاست; بر اساس این قرائت در گزارش الهي از این واقعه اسناد فاعل به متكلم جمع داده شدهاست تا به تعظیم و بزرگداشت فاعل آن كه همان خداوند متعالاست، اشاره نماید . به علاوه قبل از این آیه آیات دیگري آمده است كه در همه آنها فعل به همین شكل به فاعل متكلم - خداوند متعال - نسبت داده شدهاست; مانند: وبعثنا علیكم عبادا لنا، رددنا، امددنا و جعلناكم . البته در این شیوه سخن به نوعي صنعت مشاكله و مطابقه نیز دیده ميشود .
6 . اسناد فعل به فاعل مخاطب: قرائت كسائي در آیه شریفه اذ قال الحواریون یاعیسي ابن مریم هل یستطیع ربك ان ینزل علینا مائدة من السماء قال اتقوا الله ان كنتم مؤمنین (مائدة، آیه 112)، با اسناد فعل به فاعل مخاطباست . در این حالت وي فعل مورد استفهام را مخاطب «تستطیع» و واژه «ربك» را منصوب خواندهاست . بر اساس این قرائت فاعل فعل «تستطیع» حضرت عیسي (ع) خواهد بود; به تقدیر هل تستطیع ان تسئل ربك ذلك; یعني آیا ميتواني براي ما نزول مائده آسماني را از پروردگارت طلب نمایي كه منظور توانایي در اعلام حاجت و نیازاست; نه اینكه حواریون نسبتبه توانایي سئوال حضرت عیسي تردید روا داشتهاند; بلكه به گونهاي درخواست مينمایند، تو كه قدرت بر انجام سئوال و درخواست از پروردگارت داري، چرا اقدام نميكني، و این خود دربردارنده نوعي تعظیم و بزرگداشت الهياست (طباطبائي، المیزان في تفسیر القرآن، ج4، ص333) . روایتي نیز از امام صادق (ع) نقل گردیدهاست كه ایشان فرمودند: «حواریون در توانایي و قدرت فروفرستادن غذا بر آنها از جانب خداوند دچار تردید نبودند; ولي به حضرت عیسي (ع) گفتند: آیا قادر به اعلام حاجت و نیاز ميباشد؟» (طبرسي، پیشین، ج4، ص263) .
7 . اسناد فعل به فاعل غایب: كسائي آیه شریفه فستعلمون من هو فی ضلال مبین (ملك، آیه 29) را با یاء «فسیعلمون» خواندهاست . البته قرائت این كلمه با حرف تاء «فستعلمون» شایعتر و اسناد فعل به فاعل مخاطب در سیاق این نوع از تهدید به دلیل تاثیر گذاري بیشتر بر مخاطب شیواتراست; زیرا تهدید و ترسانیدن بدون واسطه انجام ميگیرد; ولي به اعتقاد كسائي سیاق غیبت مرجح دانسته شدهاست (مكي، پیشین، ج2، ص392) .
8 . حذف مفعول: كسائي به تنهایي در آیه شریفه انه لیس من اهلك انه عمل غیر صالح فلا تسالنی ما لیس لك به علم انی اعظك ان تكون من الجاهلین (هود، آیه 46) واژه «عمل» را به صورت فعل ماضي معلوم «عمل» و واژه «غیر» را بدون تنوین و به شكل مفتوح «غیر» خواندهاست . بنا براین قرائت، اسناد فعل به فرزند نوح داده شدهاست و «غیر» نیز صفتبراي مفعول محذوف قرار گرفتهاست، به تقدیر انه عمل عملا غیر صالح» (طبرسي، ج3، ص166) .
9 . تطابق صفت و موصوف: كسائي برخلاف سایر قاریان در آیه شریفه لقد ارسلنا نوحا الي قومه فقال یا قوم اعبدوا الله مالكم من اله غیره انی اخاف علیكم عذاب یوم عظیم (مؤمنون، آیه 59) واژه «غیره» را مجرور «غیره» خواندهاست . در این حالت واژه «غیره» صفت «من اله» است و با موصوف خود در پذیرش اعراب مطابقت دارد .
10 . حذف منادا: كسائي به تنهایي در آیه شریفه الا یسجدوا لله الذی یخرج الخبء فی السماوات والارض ویعلم ما تخفون وما تعلنون (نمل، آیه 25) بدون تشدید لام «الا» و یا «اسجدوا» را به صورت منادي خواندهاست . بنا بر این به اعتقاد وي واژه «الا» حرف تنبیهاست و حرف «یا» براي ندایياست كه مناداي آن حذف گردیده و تقدیر آن الا یا قوم اسجدوا ميباشد; زیرا فعل هیچگاه منادي واقع نميشود . البته در زبان عربي حذف منادي جهت تخفیف، امري رایج و فراواناست; مانند این بیت كه ذي الرمة سرودهاست:
الا یا اسلمي یا دارمي علي البلي
و لا زال منهلا بجرعائك القطر
كه تقدیر آن یا دارمي اسلمياست; یا اینكه اعراب ميگویند: یا ارحمونا، به تقدیر یا هؤلاء ارحمونا (همان، ج4، ص217) .
یكي از ویژگيهاي قرائت قرآن تساهل و تسامحياست كه نسبتبه دگرخواني برخي از واژگان در آن روا داشته شدهاست . در این میان كسائي را باید از قاریان زبانشناس به شمار آورد كه ضمن رعایت اسالیب قرائت از میان قرائتهاي رایج در زمان خویش پارهاي از آنها را گزینش و اختیار نمود كه با قرائتهاي دیگري كه از قراء سبعه روایت گردیدهاست، هیچگونه وجه اشتراكي ندارد; البته كسائي براي گزینش قرائتهاي خود دلائلي ارائه ميدهد كه همگي منطبق با قواعد زبان و ساختارهاي نحوي آناست; لذا او از قاریان و زبانشناسانياست كه مسائل نحوي در قرائت وي بازتابي گسترده دارد و همین جنبه اوست كه وي را از دیگر قاریان ممتاز ميسازد.
ابن مجاهد; السبعة في القراءات، به تحقیق دكتر شوقي ضیف، چ2، قاهره، دارالمعارف، 1972م
ابي زرعة، عبد الرحمن بن محمد بن زنجله; حجة القراءات، به تحقیق سعید الافغاني، چ2، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1979م
داني، ابوعمرو عثمان بن سعید; التیسیر في القراءات السبع، به تحقیق اوتویر تزل، استانبول، مطبعة الدولة، 1930م
سیوطي، جلال الدین; بغیة الوعاة، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، 1965م
طباطبائي، محمد حسین; ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي قم وابسته به جامعه مدرسین، بيتا
طبرسي، ابوالفضل; مجمع البیان في تفسیر القرآن، چاپ كتابخانه آیة الله مرعشي، قم، 1403ق
مكي قیسي; الكشف عن وجوه القراءات السبع، به تحقیق محمد محي الدین رمضان، دمشق، 1974م